شیخ نخودکی صاحب کرامت بودند یا معجزه؟
علامه حاج شیخ حسنعلی اصفهانی، مشهور به «نخودکی»، این عالم برجسته در طول شریف خود توانایی کارهای خارق العاده و کراماتی چون آگاهی از باطن افراد، طی الأرض، دم عیسوی و موارد این چنینی بود که انسان های معمولی از چنین قدرت و توانایی محروم بودند.
پدر علامه حاج شیخ حسنعلی اصفهانی، مشهور به «نخودکی»، او را از همان کودکی در هر سحرگاه برای تهجد و عبادت بیدار کرده و با نماز و دعا و راز و نیاز و ذکر خداوند آشنا می ساخت و از هفت سالگی او را تحت تربیت و مراقبت مرحوم حاج محمدصادق تخته پولادی قرار داد.
حاج شیخ حسنعلی اصفهانی در سال ۱۳۰۳ ﻫ. ق عازم مشهد و یک سال در جوار امام هشتم (علیه السلام) اقامت گزید و سپس برای تکمیل معارف الهی به نجف اشرف مشرف گردید و در آنجا به تحصیل علوم دینی پرداخت. در سال ۱۳۱۱ ﻫ. ق بار دیگر به مشهد سفر نمود و تا سال ۱۳۱۴ ﻫ. ق در جوار حضرت علی بن موسی الرضا(علیه السلام) روزگار گذراند و خود را وقف خدمت به مردم و دوستداران اهل بیت(علیهم السلام) نمود و در اصلاح امور مردم لحظه ای کوتاهی ننمود، به ویژه در اموری همچون گرفتاری های مادی، بیماری ها و سایر مشکلات روزمره مردم.
هر خرق عادتی را هم کرامت نمی گویند. کرامت آن خرق عادتی است که ناشی از قرب انسان به خداوند و به اذن او باشد. لذا خرق عادتی که از یک مرتاض سر می زند کرامت نیست. لذا به صرف دیده شدن یک امر خارق العاده از یک شخص نمی توان او را ولی خدا یا امام یا پیامبر دانست.
وی یک ماه آخر عمر خود را به دلیل بیماری در منزل بستری بود تا آن که لحظاتی پس از طلوع آفتاب در روز یکشنبه ۱۷ شعبان سال ۱۳۶۱ ﻫ. ق در ۸۲ سالگی چشم از دنیا فروبست و پیکر مطهر وی در صحن عتیق (انقلاب) در حرم مطهر امام رضا (علیه السلام) دفن گردید.
این عالم برجسته در طول شریف خود توانایی کارهای خارق العاده و کراماتی چون آگاهی از باطن افراد، طی الأرض، دم عیسوی و موارد این چنینی بود که انسان های معمولی از چنین قدرت و توانایی محروم بودند.
در این فرصت بر آن شده ایم کمی در رابطه با این امور خارق العاده بیشتر مرور داشته باشیم و ببینیم که این ها چه اموری هستند؟ معجزه هستند یا کرامت؟معجزه با کرامت چه تفاوت هایی دارد و امثال این موارد.پس با ما همراه باشید.
در ابتدا مناسب است که با معنای و مفهوم کرامت و معجزه کمی بیشتر آشنا شویم:
کرامت
علامه طباطبایى (رضوان لله تعالى علیه) درباره این کلمه این گونه می فرمایند: کرامت معادل دقیق فارسى ندارد و براى بیان آن باید از چند لفظ استفاده کرد. اگر انسان به مقامى برسد که عبودیت محض پیدا کند و حاضر نشود در مقابل غیر خدا سر بر زمین بساید، مى توان گفت که به مقام کرامت (آن هم از نوع الهی آن) رسیده است.
عاملی که انسان را به کرامات الهی می رساند پیروی از دستورات الهی است چرا که کرامت به این معنی عنایتی است از جانب خداوند که فقط به انسان های وارسته اهداء می شود و نمونه ای از پاداش های دنیایی است که در مقابل کارهای نیکشان به آنها داده می شود.
معجزه
با جمع بندی که از نظرات گوناگون از علما و عرفا صورت گرفته صحیح ترین تعریف معجزه را می توان این گونه معرفی کرد؛ معجزه چیزی است که شرایط سه گانه زیر در آن جمع باشد:
1- کار خارق العاده ای باشد که به کلی از عهده توانایی نوع بشر خارج باشد.
2- همراه با ادعای نبوت یا امامت از سوی خدا بوده است یا به تعبیر دیگر سندی بر حقانیت مدعی رسالت و امامت است.
3- همراه با تحدی یعنی دعوت به معارضه ومقابله به مثل کند.
مخفی بودن یا علنی بودن کرامت
اولیاى الهى و عارفان بالله به طور کلى جز در مواردى که مورد رضاى خداوند است و براى اظهار قدرت الهى و اتمام حجت کردن ضرورت دارد، از اظهار کرامات دورى مى کردند و به کرامت خود توجهى نمى کردند چون در نزد آنها نظام آفرینش و عجایب آن خود بالاترین کرامت است و اظهار کرامت در برابر این کرامت الهى را نوع بى ادبى به حساب مى آوردند و در مورد اظهار کرامات از مکر و فریب نفس مى ترسیدند چون توجه به هر چیزى غیرخدا را نوعى شرک تلقى مى کردند.
در احوال شیخ حسن علی نخودکی اصفهانی آمده است که پس از وفات وی، یکی از شاگردان درصدد برآمد تا شمّه ای از کرامات استاد خود را که به چشم دیده بود، جمع آوری و تدوین کند. پس از چندی استاد را در رؤیا می بیند که به او می فرماید: این چیست که می نویسی؟ در جواب می گوید: برخی از کرامات شماست. می فرماید: از این کار دست بردار که من در حیات خود، صد یک آنچه را از مواهب الهی و الطاف پیشوایان ارزانی ام شده بود ظاهر نساختم. و او مکرر می فرمود: ممکن را چه حد که در دستگاه خلقت اظهار وجود کند.(1)
وقتی خرق عادتی از عارف حقیقی صادر می شود پناه او به خداوند بیشتر شده، و از خداوند درخواست می کند که آن را از دیگران بپوشاند و مواظبت می کند که این موضوع در میان مردم شیوع نیابد. این مسئله یکی از راه های متقن برای شناخت عارف از غیرعارف است.
هر خرق عادتی، کرامت نیست
باید متوجه بود که هر خرق عادتی را هم کرامت نمی گویند. کرامت آن خرق عادتی است که ناشی از قرب انسان به خداوند و به اذن او باشد. لذا خرق عادتی که از یک مرتاض سر می زند کرامت نیست. لذا به صرف دیده شدن یک امر خارق العاده از یک شخص نمی توان او را ولی خدا یا امام یا پیامبر دانست.
از مهم ترین توصیه های عرفا این است که اگر به دست تو کرامتی صادر شد، مواظب باش که این کرامت پاداش عملت قرار نگیرد و در همین دنیا، نتیجه استقامت و پایداری تو در راه زهد و تقوا نباشد؛ چراکه هدف عارف از این زهد و پارسایی رسیدن به مقام قرب الهی و فنای در حق است و راضی شدن به کمتر از آن، موجب خسران می شود.(2)
پس وقتی خرق عادتی از عارف حقیقی صادر می شود پناه او به خداوند بیشتر شده، و از خداوند درخواست می کند که آن را از دیگران بپوشاند و مواظبت می کند که این موضوع در میان مردم شیوع نیابد. این مسئله یکی از راه های متقن برای شناخت عارف از غیرعارف است. فإذا ظهر علیه شیء من کرامات العامه، ضجّ إلی الله منها و سأل الله ستره بالعوائد و أن لایتمیز عن العامه بأمر یشار إلیه فیه ماعدا العلم؛ لأن العلم هو المطلوب و به تقع المنفعه.(3)
کرامت همیشه هم دلیل بر رسیدن مقامات نیست
بعضی افراد کرامات را دلیل بر رسیدن به مقامات می دانند، درحالی که همیشه این گونه نیست. کرامت همواره دلیل بر داشتن مقامات نیست. پس در این صورت، نباید به کرامات شادمان شد.
کرامت حقیقی عصمت و دوری از گناه و زشتی در قول، فعل و نیت است و چنین کرامتی هیچ گاه موجب آفت نمی شود. از سوی دیگر، نبودن کرامت نیز دلیل بر نداشتن مقامات عرفانی نیست. اگر کرامتی باشد، بهره ای که ممکن است شخص به بیراهه کشیده شود. اگر کرامتی نباشد، این آفت او را تهدید نمی کند.
انسان هر چه به عبودیّت محض نزدیکتر شود، به همان مقدار، از هوان و حقارت رها مى شود و به کرامت واقعی مى رسد اگر به حدّ نهایى عبودیت خدا رسید، کاملًا از هوان و حقارت مى رهد و به کرامت مطلق مى رسد ولى اگر بهره اى از عبودیت خدا نداشته باشد، حقیر مطلق است و حظّى از کرامت نمى برد.
باید توجه داشت که منظور از کرامت مطلق، همان اطلاق به لحاظ درجه وجودى انسان است وگرنه کرامت مطلق حقیقى، مخصوص خداى سبحان است.
باید در تحصیل کرامت واقعی، که همان علم به خداست که بسیاری از عرفا و اساتید اخلاق صاحب آن هستند، کوشش کرد و نباید مقصود خود را چیز دیگری غیر از رسیدن به حق قرار داد.(4)
عاملی که انسان را به کرامات الهی می رساند پیروی از دستورات الهی است چرا که کرامت به این معنی عنایتی است از جانب خداوند که فقط به انسان های وارسته اهداء می شود و نمونه ای از پاداش های دنیایی است که در مقابل کارهای نیکشان به آنها داده می شود.
کلام آخر
انسان دارای روحی است كه اگر تقویت شود، قدرت تصرف در امور و اشیای دیگر را به دست میآورد. مرتاضان و كسانی كه كارهای خارق العاده انجام میدهند، تا حدودی دارای كارهایی هستند كه نوعی كرامت شمرده میشود و از این جهت با عرفا و صاحبان ولایت تكوینی تشابه دارند.
تقویت نفس با تمرینهایی كه اصطلاحاً ریاضت خوانده میشود، حاصل میگردد. ریاضت دو گونه است: ریاضت شرعی كه مطابق با شرع در اصطلاح دینی به معنای بازداشتن انسان از هواهای نفسانی خویش و فرمان دادن و وادار کردن آن برای اطاعت امر پروردگار است، می باشد(5)
چنانچه امام علی علیه السلام در نامه معروف به عثمان بن حنیف می نویسد: «وَ إنَّما هِی نَفسی أَرُوضُها بِالتَّقوی؛ (6) و جز آن نیست که نفس خویش را با پرهیزکاری ریاضت می دهم.»؛ و ریاضت های غیر شرعی كه از روش های غیر شرعی بهره می برند، تنها توان تصرف در برخی امور را به دست میآورند.
عرفا و مرتاضان از جهت بروز كرامت با هم تشابه دارند و هر دو كارهای خارق العاده انجام می دهند . البته آن كه به مقام قرب وارد شد و از خود فانی گردید، در صدد بروز كرامت و كارهای خارق العاده نیست، و آنچه از وی عیان می شود، اموری است كه از وسعت وجودی اش ریزش میكند.
پی نوشت:
1- مقدادی اصفهانی، نشان از بی نشان، ج1، ص1
2- ابن عربی، ج2، ص 63
3- ابن عربی، ج2، ص369
4- ابن عربی، ج2، ص 396 و370
5- ر.ک: سید یحیی یثربی، فلسفه عرفان، (قم: دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ سوم، 1374 ه . ش)، ص268 ـ 269.
6- نهج البلاغه، نامه 45
منابع:
افکار نیوز
رجا نیوز
سایت فارس
سایت حوزه
آینه ی معرفت، مقاله تبیین فلسفی معجزه ، ش29
سایت طهور
پرسمان
مصباح محمدتقی، آموزش عقاید
مقدادی اصفهانی، علی، نشان از بی نشان ها
حکمت عرفانی – شماره 6 - سال دوم، شماره دوم
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: مذهبیقرآنیمهدویت